وزیر اقتصاد: «بابک زنجانی» بزرگترین بدهکار بانکی نیست/ در دولت بعدی نخواهم ماند/ پیشبینی میکردم از ابتدای امسال تبلیغهای انتخاباتی مقداری زودهنگام شود؛ ولی نه به این سرعت!
علی طیبنیا گفت: آقای بابک زنجانی در فهرست بدهکاران بانکی خیلی هم بزرگ نیستند. اشتباه نکنید؛ در بدهکاران بانکی آقای بابک زنجانی جزء بزرگترین آنها نیست.
میگوید: «در دولت بعدی نخواهم ماند. امکان ندارد». خسته است؛ صورتش نسبت به سهسالونیم پیش که تازه آمده بود، شکسته شده و موهایش سفیدتر. گفتوگو تمام شده و او دم در ایستاده تا عکاس، عکسهایش را بگیرد؛ میپرسم: چرا؟ بهدلیل چندصدایی میان مردان اقتصادی کابینه؟ میخندد و میگوید: «صدا؟ من که صدایم اصلا درنمیآید». باز هم اصرار میکنم و سر درددلش باز میشود: «بمانم که چه؟ میروم دانشگاه درسم را میدهم، انتقادم را میکنم، کارهای پژوهشیام را پیش میگیرم، حقوقم هم بیشتر است، فحش هم کمتر میخورم». بودن در رأس هرم مردان اقتصادی دولت، برایش اغواگر نیست؛ آنقدر اذیت شده که عطای وزارت را به لقایش بخشیده است و میخواهد برود. میگوید: تنها در هفته گذشته، سهبار اورژانس بهسراغش آمده است.
به گزارش نامه نیوز، علی طیبنیا، وزیر اقتصاد دولت ایران، در اتاقی نیمهمجلل و در مقر وزارت اقتصاد در خیابان بابهمایون، میزبان «شرق» است؛ کمی آنسوتر، مالخرها و داروفروشان غیرمجاز، خیابان ناصرخسرو را قرق کردهاند. سوی دیگر ساختمان وزارت هم در میدان «توپخانه» دستفروشان بساط کردهاند و فریاد میزنند. کتوشلوار روشن طیبنیا، از آنچه هست، چاقتر و پیرتر نشانش میدهد؛ مصاحبه تمام شده و درددل میکند: «آنچه میبینید و گفته میشود، همهچیز نیست؛ من میتوانم شروع کنم و یکبهیک بگویم در دولت پیش چه اتفاقهایی افتاده است؛ مواردی که ممکن است شوکآور باشد، اما من به فکر مصلحت مردم هستم؛ نمیخواهم از یکسو اعتماد عمومی سلب شود و از سوی دیگر سرمایهگذار خارجی انگیزهاش را از دست بدهد».فرصت برای این گفتوگو کوتاه بود؛ چیزی حدود نیمساعت. آنچه در پی میآید، مشروح این گفتوگوی کوتاه است. پیش از رفتنش از او پرسیده شد: آیا تضمینی هست که سال ١٣٩٦ هم تورم تکرقمی باقی بماند؟ با لبخند به در سالن اشاره کرد و گفت: «شما میتوانید به من تضمین دهید از این در تا آسانسور زنده میروید؟».
پرسش نخست من درباره ٥٧٥ بدهکار دانهدرشتی است که در دولت آقای روحانی به قوه قضائیه معرفی شده بودند. میخواهم بپرسم این افراد چه کسانی هستند؟ چرا وامهای آنها معوق شده است؟ ارتباط آنها با برخی نهادهای خاص چیست؟ چرا با وجود اینکه چند ماه بیشتر از دولت آقای روحانی باقی نمانده است، همچنان از وصول مطالبات معوق آنها خبری نیست؟ تکلیف این بدهکاران دانهدرشت چه شد؟ آیا اصلا از آنها پولی وصول شده است یا خیر؟ چند نفر از آنها دستگیر شدهاند؟ آیا با افرادی خاص ارتباط داشتند؟ فرد دانهدرشتتری از بابک زنجانی بین آنها وجود داشت یا خیر؟
اجازه دهید برای پاسخ به این چند سؤالی که در قالب یک سؤال مطرح کردید، ابتدا توضیحاتی که میتواند ماهیت مسئله را روشنتر کند، ارائه کنم یکی از مشکلات بزرگ بانکها مطالبات غیرجاری آنهاست که بخش مهمی از منابع بانکها را قفل کرده است و امکان اعطای تسهیلات را از بانکها گرفته یا محدود کرده است، پس یکی از اولویتهایی که دولت از ابتدا در ارتباط با بانکها داشت، پرداختن به مسئله مطالبات غیرجاری بود. در کنار مشکل کمبود سرمایه بانکها و مشکل اموال و داراییهای مازاد و عموما بدون بازدهی بانکها، مشکل بزرگ دیگر آنها مطالبات غیرجاری است. مطالبات غیرجاری بیشتر مختص به بخش خصوصی است و دلیل آن این است که مطالبات غیرجاری بانکها از دولت هیچگاه بهشکل رسمی اعلام نمیشود؛ اگرچه در عمل به شکل غیرجاری جلوه داده شود. طلب بانکها از دولت اکنون حدود صد هزار میلیارد تومان است؛ مطالباتی که با نظم مشخصی بازپرداخت نمیشود. زمانی که سخن از مطالبات غیرجاری میشود معمولا این بخش به حساب نمیآید. درحالیکه آثار آن روی بانکها کاملا مشابه با مطالبات از بخش غیردولتی است. درواقع، از نظر کاهش قدرت وامدهی بانکها، هیچ تفاوتی ندارد بانک پول خود را به دولت دهد و نتواند آن را وصول کند یا پولش را به بخش خصوصی بدهد و نتواند وصول کند. اثرات آن در قدرت وامدهی بانکها یکسان است. بنابراین ما تلاش کردهایم به عامل بدهی دولت به بانکها هم بپردازیم که اگر لازم بود، خواهم گفت دراینباره چه برنامهریزیهایی انجام خواهد شد.
آقای وزیر، پرسش مشخص من درباره ٥٧٥ بدهکار دانهدرشتی بود که به قوه قضائیه
معرفی شدند...
بله؛ درباره مطالبات از بخش غیردولتی، ابتدا لازم بود ما بدانیم دانهدرشتان بدهکاران بزرگ چه کسانی هستند. بانک مرکزی فهرستی از بدهکاران بزرگ تهیه کرد. من درحالحاضر فهرست اسامی همراهم نیست و طبیعی بود اگر هم همراه داشتم اسامی افراد را نمیتوانستم ببرم.
منتها اینها از طیفهای بسیار متفاوتی هستند. فهرستی که بانک مرکزی درست کرده است براساس رقم بدهی است، نه براساس ماهیت یا دلیل وجود بدهی؛ اینکه بزرگترین بدهکار چه کسی است و این فهرست به همین ترتیب پایین آمده است. پانصدوخردهای شخص در این فهرست حضور دارند؛ دقت کنید، شخص، نه نفر، به دلیل اینکه بعضی از آنها اشخاص حقیقی و بعضی از آنها اشخاص حقوقی هستند.
خب؛ بدهکارتر از بابک زنجانی هم در فهرست وجود دارد؟
آقای بابک زنجانی در فهرست بدهکاران بانکی خیلی هم بزرگ نیستند. اشتباه نکنید؛ در بدهکاران بانکی آقای بابک زنجانی جزء بزرگترین آنها نیست. فکر میکنم ایشان بزرگترین بدهکار به مجموعه دولت یا بانکها به لحاظ رقم بدهیشان باشد که خب سهونیم میلیارد دلار را شما به نرخ روز محاسبه کنید ببینید چقدر میشود.
خب؛ نفر نخست فهرست تهیهشده از سوی بانک مرکزی چه کسی بوده و چقدر بدهکار است؟ حقوقی است یا حقیقی؟ چرا به این افراد بدون ضمانت لازم منابع داده شده است؟
برای نمونه نفر نخست یا دوم این فهرست آقای امیرمنصور آریا بود. که بههرحال مسائل آن را میدانید. آقای «رستمیصفا» هم همینطور که پرونده آن به جریان افتاد. این آقایان جزء اولین نفرات این فهرست بودند.
بدهیشان چقدر بود؟
من اعداد دقیق را در ذهن ندارم؛ ولی این دو، سه نفر جزء بدهکاران بزرگ بودند. همانطور که اشاره کردم، این فهرست بهترتیب میزان بدهی تهیهشده است. درون آنها هم شخص حقوقی هم شخص حقیقی. هم نهادهای عمومی هستند و هم... مثلا فرض کنید «شهرداری تهران» یکی از بدهکاران بزرگ به سیستم بانکی بوده و بدهی آن «غیرجاری» است. بهموقع هم پرداخت نمیشود و معوق شده است و «اصلا» پرداخت نمیشود. شهرداری تهران از جمله همان نهادهای عمومیای است که گفته شد.
از آن ٥٧٥ نفر کسی دستگیر شده است؟
بله، آقای امیرمنصور آریا و آقای رستمیصفا.
به جز این دو، سهنفری که همه میدانند...
کاری که انجام شد این بود که بیاییم ببینیم منشأ این بدهیهای غیرجاری چیست. چرا بدهیهای غیرجاری در اقتصاد ما از نرمهای تعیینشده و موردقبول بالاتر است. نکته این است که همهجای دنیا درصدی از بدهیها معوق میشود. شما اگر به پیشرفتهترین اقتصادها و کارآمدترین نظامهای بانکی هم دقت کنید، میبینید مقداری مطالبات غیرجاری دارند. مسئله مهم، نسبت آن به کل تسهیلات است؛ فرض کنید ممکن است دو یا سه درصد کل تسهیلات به شکل معوق دربیاید. ما این نسبت را در ایران همان ماههای نخست آغاز بهکار دولت یازدهم، ١٤ درصد برآورد کردیم. اکنون این نسبت کاهش پیدا کرده و حدود ١١ درصد است. با وجود اینکه باید در شرایط کسادی اقتصادی این نسبت بالا میرفت، اما خب این نسبت کاهش پیدا کرده است. طبیعی بود ما باید بررسی میکردیم تا روشن شود این نسبت چرا در اقتصاد ایران و در سیستم بانکداری ایران بسیار بالاست. این کار انجام شد
خب، چرا با وجود این عزم و کاهش نرخ تورم، نرخ سود بانکی کاهش پیدا نمیکند؟
پاسخ روشن است. نرخ سود را مثل هر پدیده دیگری عرضه و تقاضای منابع قابل وامدهی تعیین میکند. اگر ما به این عامل توجه نکنیم طبیعی است که فقط شروع به انتقادکردن میکنیم. بیاینکه نتیجه مثبتی از آن بگیریم. درحالحاضر در بازار منابع قابل وامدهیمان، اضافه تقاضا وجود دارد. عواملی در این دو، سه سال گذشته باعث شدند تقاضا برای دریافت تسهیلات افزایش پیدا کند و همزمان عرضه این منابع تحت محدودیتها و مضیقههای خاصی قرار گیرد.
چه عواملی؟
عواملی که باعث شدند این تقاضا بالا برود که یکی افزایش نرخ ارز است. وقتی نرخ ارز سه برابر میشود نیاز بنگاههای تولیدی ما برای نقدینگی و خرید ارز هم سهبرابر میشود و این خیلی واضح، ساده و روشن است. عامل دوم بحث شرایط تحریم و ناتوانی در استفاده از گشایش اعتبار اسنادی است. در شرایط معمول، فعالان اقتصادی خریدهای خارجی خود را از راه اعتبار اسنادی انجام میدهند و السی باز میکنند. زمانی که السی باز میکردند ١٠ تا ٣٠ درصد وجه را به شکل نقد پرداخت میکردند و بقیه برای زمان تسویهحساب میماند؛ یعنی زمانی که کالا وارد کشور میشد. هرچند در شرایط تحریم امکان استفاده از السی از فعالان اقتصادی ما گرفته شد. بنابراین آنها به حواله ارزی روی آوردند و زمانیکه از راه حواله ارزی استفاده میکنند باید صد درصد وجه نقد را همان زمان پرداخت کنند. این عامل دیگری بود که تقاضا را برای نقدینگی برای تسهیلات در سیستم بانکی ما بالا برد. عامل سوم تورم است. بههرروی کشور از سال ١٣٩٠ تاکنون بهویژه در سالهای ١٣٩١ و ١٣٩٢ با تورم بسیار بالا دستوپنجه نرم میکرد. اکنون هم که تورم کاهش پیدا کرده است، باز هم در سال ١٣٩٥ نسبت به سال ١٣٩٢ سطح عمومی قیمتها حدود ٤٤ درصد افزایش داشته است. زمانی که قیمت افزایش پیدا میکند به این معناست که نیاز به نقدینگی بالا میرود. ارزش پولی معاملات بالا میرود و قیمت کالایی که برای مثال صد تومان بود، اکنون به ١٥٠ تا ٢٠٠ تومان رسیده است؛ یعنی کشور نسبت به گذشته دو برابر بیشتر به نقدینگی نیاز دارد. تورم خودش عامل دیگری است که تقاضا برای تسهیلات را در سیستم بانکی بالا میبرد. پس درواقع عواملی ایجاد شده که هزینه تسهیلاتدهی را برای سیستم بانک بالا برده است. از سوی دیگر، قدرت وامدهی سیستم بانکی کشور که عامل مسلط در بازار مالی است، بسیار محدود است.
آیا میتوان مطمئن بود سال آینده هم نرخ تورم تکرقمی میماند؟
ببینید من سیوچند سال از عمرم را در اقتصاد و پایه تحصیلم را هم روی تورم گذاشتم. پایاننامه فوقلیسانس، دکترا و مقالاتم هم درباره تورم است اما زمانی که میخواهم راجع به تورم حرف بزنم، میگویم: شاید... ممکن است... احتمالا... نمیتوان هیچگاه دراینباره با اطمینان سخن گفت. ما اقتصاددانان اصولا بلد نیستیم با قطعیت حرف بزنیم. همه حرفهایمان هم با احتمال است. من مسیر خوبی برای کشور پیشبینی میکنم.
پس به تورم تکرقمی در سال ١٣٩٦ خوشبین هستید؟
من مسیر خوبی میبینم. معتقدم میشود تورم را تکرقمی حفظ کرد. این کار شدنی است و حتی میشود از این چیزی که هست، پایینتر آورد.
اما آیا اصلا صلاح است در این مقطع تورم از حد فعلی پایینتر آورده شود؟
بین اقتصاددانها اختلافنظر است. من شخصا نظرم بر این است که ما فعلا نباید بر تورم پایینتر از ٩ درصد هدفگذاری کنیم. درواقع اولویت باید برای حلوفصل یکسری مشکلات ساختاری گذاشته شود؛ مسائلی که به رشد اقتصادی کشور پیوسته است. به نظر میرسد تورم حدود ٩درصدی فعلا برای شرایط فعلی اقتصاد ایران نرخ مناسبی است؛ البته میتوان بعدها برای کاهش بیشتر آن فکر کرد. با این همه، شدنی است که هم رشد اقتصادی بالا داشته باشیم و هم تورم پایین. مگر همسایههای ما یا کشورهای دیگر دنیا این شرایط را دارند، نسبت به ما چه امتیازی دارند؟ هیچ امتیازی.
تنها چیزی که باعث نگرانی من است، غلبه اختلافهای سیاسی و تنازع قدرت بر منافع ملی است. ما باید همواره منافع ملی را بر منافع حزبی، گروهی، سیاسی، تبلیغاتی و انتخاباتی خودمان مرجح بدانیم؛ نه در شعار بلکه در عمل. در شعار همه این حرف را میزنند اما در مرحله عمل خیر. زمانی که دیده میشود مسئلهای به منافع مردم لطمه میزند نباید به دنبال آن برویم. من پیشبینی میکردم از ابتدای امسال تبلیغهای انتخاباتی مقداری زودهنگام شود؛ ولی نه به این سرعت. یکی از نمودهای آن هم بحث فیشهای حقوقی است. البته حتما باید بر اصلاح نظام پرداخت، فکر میشد و تردیدی وجود ندارد ولی دقت کنید بهخاطر ٢٣ میلیارد تومان پولی که ادعا میشود مدیران ما اضافه برداشت کردند، -که اگر درست باشد- کل نظام مدیریت کشور زیر سؤال رفت ولی هرگز نگفتند ١٣ هزار میلیارد تومان پول زبانبسته این کشور پیش آقای بابک زنجانی چهکار میکند.
شما درحالحاضر حساب کنید نوسانی در بازار ارز ما حاصل شده است بعضیها چقدر خوشحالی کردند و جشن گرفتند. آیا بهراستی سال ١٣٩١ دوره آقای احمدینژاد که صبح دلار دو هزار تومان بود و عصر شد دوهزارو ٨٠٠ تومان، در آن زمان صداوسیما کلمهای حرف زد یا به آن پرداخت؟
آن زمان حتی کارکردن خبر در رسانهها... .
اما اکنون جشن گرفتند؛ از خوشحالی جشن گرفتند. خب بهنظر شما این به نفع کشور است که جشن میگیرید؟ و از قبل خط میدهند، کارشناس میآید و میگوید دلار میشود چهار هزار تومان، دلار میشود چهارهزارو ٢٠٠ تومان. مگر غیر از این بود؟ حرف من این است اگر واقعا دلتان برای این کشور میسوزد، باید همه ما با هم بنشینیم، همفکری و کمک کنیم. به این فکر نکنیم اگر این دولت شکست خورد ما نفع میبریم. خیر؛ از شکست یک دولت در کشور هیچکس نفعی نمیبرد. مردم به این دولت اعتماد کردند و برای آن اعتبار قائل شدند. اگر این اعتمادها و اعتبارها در ذهن مردم شکسته شود، کل کشور آسیب میبیند.