دلیل سقوط آزاد سرمایههای اجتماعی چیست؟
در بین مراکز استانهای کشور بهترین وضعیت سرمایه اجتماعی در زاهدان، اهواز و اردبیل و بدترین وضعیت در اصفهان، تبریز و مشهد گزارش شده است.
دهم دی ماه ۱۳۹۳، زمانی که تمامی فرمانداران مراکز استان در یزد گردهم جمع شده بودند، مرتضی میرباقری – قائم مقام وزیر کشور در امور اجتماعی و فرهنگی – با لحنی آرام اما هشداردهنده خطاب به۳۱ فرماندار حاضر یادآوری کرد: وضعیت سرمایه اجتماعی در کشور نگران کننده است. وی با اشاره به وجود سالانه نزدیک به ۱۴ میلیون پرونده قضایی در محافل قضایی، یادآور شد که چنین حجم عظیمی از پروندههای باز برای جامعهای که از ۲۲ میلیون خانوار تشکیل شده و حدود سه میلیون خانوار هم، زنان سرپرستی خانواده را برعهده دارند؛ بسیار تأسفبار است. چرا که نشان میدهد تقریبا از هر سه خانواده، دو خانواده درگیر دادگاه و محاکم قضایی هستند و حاصل آن، ۶۰۰ هزار زندانی جدید در سال است! در آن گردهمایی که موسوم به نشست تخصصی ملّی مشارکتهای نهادمند اجتماعی بود، میرباقری آمارهای تکاندهندهتر دیگری هم مطرح کرد که جملگی حکایت از افول شاخصهای مرتبط با سرمایه اجتماعی؛ یعنی پایه چهارم ثبات و پایداری هر حکومتی داشت. از این رو، از فرمانداران کلانشهرهای ایران خواست تا با کاهش نگاههای امنیتی و تسهیلکردن شرایط، زمینه را برای بازگرداندن نشاط به فعالیتهای مدنی در قالب تشکلهای مردمنهاد فراهم سازند. توصیهای که بیشک سازمان حفاظت محیط زیست برای تحققش در طول دو سال گذشته جانانه کوشیده است. از همین رو، سه شنبه گذشته در ادامه سلسله سخنرانیهای علمی ماهانهای که دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست برگزار میکند، بحث سرمایههای اجتماعی در ایران در دستور کار قرار گرفت و با حضور دکتر سلیمان پاکسرشت، در تالار سرو پردیسان، فرازها و فرودهای این موضوع مهم واکاوی شد.
سلیمان پاکسرشت که اخیراً مجموعه پژوهشهای دامنهدارش در این حوزه را در کتابی با عنوان: «سرمایه اجتماعی در ایران؛ وضعیت، چالشها و راهبردها» منتشر کرده است؛ به آمارهای تکاندهندهای از اُفول سرمایههای اجتماعی در کشور اشاره کرد و متذکر شد که اگر حاکمیت، به سرعت در اندیشهی آسیبشناسی دلایل این رخداد خطرناک برنیاید، ممکن است شالودهی انسجام جامعهی ایرانی از هم بپاشد.
به عنوان مثال، در برابر این پرسش که میزان اعتماد شما به محاکم دادگستری و دادگاه چقدر است؟ فقط ۱۶ درصد از ایرانیان مورد پرسش میزان اعتمادشان را زیاد یا خیلی زیاد توصیف کردهاند. در مورد نیروی انتظامی، این میزان: ۲۰٫۶ درصد؛ آموزش و پرورش: ۳۰٫۴ درصد و صدا و سیما: ۲۹:۸ درصد بیان شده که آشکارا نگرانکننده است. به ویژه اگر بدانیم که آمارهای اشاره شده مربوط به سال ۱۳۸۴ است و به گفتهی دکتر پاکسرشت که به آمارهای جدید مربوط به سال ۱۳۹۴ دسترسی داشت؛ وضعیت در سال ۱۳۹۴ و در اغلب موارد، بدتر شده که بهتر نشده است! در پژوهشی دیگر که توسط نهادی بینالمللی با عنوان پیمایش جهانی ارزشها به انجام رسیده، در حالی که ۷۴٫۲ درصد از مردم نروژ، هموطنان خود را انسانهایی قابل اعتماد تشخیص دادهاند، در ایران این رقم فقط ۱۰٫۶ درصد بوده! که از بین کشورهای مورد بررسی، فقط دو کشور(مالزی با ۸٫۸ درصد و ترکیه با ۴٫۹ درصد) وضعیتی بدتر از ما داشتند. در مورد باور به رعایت هنجارهای اخلاقی، وضعیت حتی از این هم نگرانکنندهتر مینمود، چرا که مطابق بررسیهای انجام شده، فقط ۱۲٫۹ درصد ایرانیان اعتقاد دارند که میزان گذشت در جامعه امروز ایران زیاد است. در مورد امانتداری، این رقم ۱۶٫۹ درصد؛ انصاف: ۸٫۹ درصد؛ خیرخواهی و کمک به دیگران: ۲۵٫۵ درصد؛ صداقت و راستگویی: ۸٫۹ درصد و پایبندی به قول و قرار: ۱۱٫۶ درصد بوده است. در عوض، ۶۸٫۲ درصد از پرسششوندگان، میزان دورویی و تظاهر را در ایران زیاد میدانند. این رقم برای تقلب و کلاهبرداری: ۷۴٫۷ درصد و برای تملق و چاپلوسی: ۷۲٫۸ درصد گزارش شده است. مهمتر از همه آنکه فقط ۱۹٫۸ درصد از ایرانیان باور دارند که در جامعهای زندگی میکنند که مردمانش بر اساس انصاف و رعایت عدالت روزگار میگذرانند.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از سایت مهار بیابان زایی، در بین مراکز استانهای کشور هم بهترین وضعیت سرمایه اجتماعی در زاهدان، اهواز و اردبیل و بدترین وضعیت در اصفهان، تبریز و مشهد گزارش شده است. نکتهی تأملبرانگیز در این بررسی، وضعیت شهرهای مذهبی کشور چون مشهد و قم است که به ترتیب از منظر سرمایه اجتماعی در رتبههای پایین جدول، یعنی ۲۷ و ۲۱ قرار گرفتهاند. همچنین در بین استانهای کشور، در حالی که بهترین وضعیت، همچنان در استان سیستان و بلوچستان وجود دارد، اما استان تهران دارای کمترین سطح از سرمایه اجتماعی تعریف شده است که آشکارا نشان از تأثیر نامیمون حاشیهنشینی بر این ابر شهر ایران دارد.
آنچه که از ارایهی تکاندهندهی سلیمان پاکسرشت از افول سرمایههای اجتماعی در جامعهی امروز ایران زنهاردهندهتر مینماید، دلیل بروز چنین روندهای کاهندهای است؛ اینکه ما کجای راه را اشتباه رفتیم که حاصل سرمایههای اجتماعی در جامعهای که برخوردار از یک حکومت دینی و متأثر از انقلابی مردمی و داعیهدار ارزشهای فرهنگی و اخلاقی در منطقه و جهان است، باید اینگونه روند کاهنده و تأسفباری را طی کند؟!
پرسشی که امیدوارم خوانندگان عزیز مهاربیابانزایی در فراهم کردن پاسخش به نگارنده کمک کنند. اما تا همینجا هم مشخص است که مدیریت بر جامعهای که فقط ده درصد مردمش، میپندارند که میتوان به یکدیگر اعتماد کرد، چقدر دشوارتر از مردم کشوری مانند نروژ است که حدود سه چهارم آحاد جامعه، هموطنانشان را قابل اعتماد توصیف میکنند. به راستی آیا مردان و زنانی که در این مملکت مسئولیت میپذیرند، متوجه این واقعیت تأملبراگیز هستند؟!
فارغ از همهی موارد مأیوسکننده، از یک نکته امیدوارکننده نباید گذشت؛ اینکه به رقم لکنتهای فراوان و شواهد ناامیدکننده در افول سرمایههای اجتماعی در ایران، بازگشت نشاط و فعالیت محسوس شبکهها و تشکلهای مردمنهاد محیط زیستی در طول دو سال گذشته، بسیار امیدوارکننده و نشانهی کار بزرگ معصومه ابتکار و تیم همراهش در پردیسان بوده است؛ روندی که البته هنوز تا رسیدن به بلوغ کامل، راه درازی درپیش دارد و همه باید بکوشیم تا اعتماد ایجاد شده و شکوفایی مجدد سرمایههای اجتماعی در حوزه محیط زیست، مجدداً تجربهی تلخ دولتهای نهم و دهم را تکرار نکند.
آمین.