دختران و زنان بورسی؛

چشم بازار سرمایه به جیب زنان سرمایه گذار

چشم بازار سرمایه به جیب زنان سرمایه گذار

سهامداری چه شغل باشد چه نباشد باید بگوییم در ظاهر حضور زنان در این بازار چشمگیر نیست. پاسخ خیلی از مردان و حتی خود زنان به این حضور کمرنگ برمی گردد به اینکه بازار سرمایه در قرق مردان ریسک پذیر است نه زنانی که به قدر مردان ریسک پذیر نیستند. اما به راستی زنان ظرفیت های لازم برای حضور در بازار سرمایه را ندارند؟!

 

 

*سمیرا سامانی: سال ها از این طرز تفکر که زنان بهتر است یا خانه دار باشند یا معلم و پرستار، می گذرد. امروز کمتر کسی به این طبقه بندی محدود قائل است. زنان در عرصه های مختلف همسو با مردان به فعالیت اجتماعی و اقتصادی مشغولند. این روزها کمتر ارگان و شرکت دولتی و خصوصی را می توان پیدا کرد که نسبت مردان در آن به قدری بیشتر باشد که بتوان حضور زنان را در آن عرصه نفی کرد اما اگر سهامداری را یک شغل تمام عیار به حساب آوریم با نیم نگاهی به تالار شیشه ای حافظ می توان به کمرنگ بودن حضور زنان در این تالار پی برد. اما چرا؟ چه چیز زنان را از حضور در بازار سرمایه دور کرده است؟ 
سهامداری چه شغل باشد چه نباشد باید بگوییم در ظاهر حضور زنان در این بازار چشمگیر نیست. پاسخ خیلی از مردان و حتی خود زنان به این حضور کمرنگ برمی گردد به اینکه بازار سرمایه در قرق مردان ریسک پذیر است نه زنانی که به قدر مردان ریسک پذیر نیستند. اما به راستی زنان ظرفیت های لازم برای حضور در بازار سرمایه را ندارند؟!

بازار سرمایه با حدود 10 میلیون کد معاملاتی را قطعاً نمی توان به تعداد حاضرین در تالار شیشه ای گره زد اما از آنجایی که مشت نمونه خروار است شاید بشود با یک چرخ کوتاه در ساختمان قدیمی معامله گران بورس این حکم را صادر کرد که زنان به نسبت مردان حضور جدی در بازار سرمایه ندارند.

تعداد زنان در تالار شیشه ای به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد. به سراغ دختر جوانی می روم که روی صندلی نشسته و لپ تاپش را روی پاهایش گذاشته. نظرش را درباره جایگاه زنان در بازار سرمایه جویا می شوم. با صدای به نهایت آرامی از پاسخ به این سوال امتناع می کند. اصرارهایم بی نتیجه است. سرش را مجدد پایین می اندازد و به این نکته که «ببخشید در حال معامله هستم باید تمرکز داشته باشم.» اکتفا می کند.

به ستون تکیه داده. خبری از لپ تاپ و تبلت یا گوشی هوشمند نیست. آرام و بی صدا به مانیتور بزرگ قیمتها چشم دوخته. 20 روز بیشتر از زمان سهامداری اش نمی گذرد. به طور اتفاقی با بازار سرمایه آشنا شده. روزی برای خرید یک میز کامپیوتر برای فرزندش از حوالی تالار شیشه ای حافظ عبور می کند. کنجکاو می شود و با یک سهامدار سر صحبت را باز می کند. آن مرد اورا به ورود به بازار سرمایه تشویق می کند. او هم که این روزها نان آور خانه اش را از دست داده به فکر می افتد با بخشی از سرمایه ای که از همسرش باز مانده وارد بازار سرمایه شود و به قول خودش ریسک کند. بازار را دوست دارد. نه اینکه ضرر نکرده. ضرر هم کرده. سهامدارانی بودند که خواسته یا ناخواسته به او سهم های خوبی معرفی نکردند و منجر به ضرر او شدند اما در این میان خودش توانسته به مرور با چند و چون بازار آشنا شود و حواسش را جمع کند و پی حرف از دهان یک نفر و دو نفر نرود. «به اندازه 20 روز کاری از خودم راضی ام. شاید در این 20 روز سر هر شغل و حرفه ای رفته بودم به قدر امروز تجربه کسب نکرده بودم. تالار پر از حرف است. اگر بخواهی پای هر حرفی بنشینی کلاهت را باد می برد. باید دقیق و با حساسیت دنبال حرف های درست باشی، بقیه اش صبورانه توکل کردن به خداست.» زخم ضررهای بازار به او در این 20 روز بیشتر از همه عمرش یاد داده هیچ جا پای حرف و حدیث های باطل ننشیند چون عایدی که برای او ندارد، هیچ؛ بلکه کیسه زیان او را حسابی انباشت می کند.

چشمم به یک مادر و دختر می افتد که از در روابط عمومی شرکت بورس خارج می شوند. دستشان تعدادی کاغذ و بروشور است. دختر دانشجوی حسابداری است. استاد دانشگاهشان دانشجوهایش را شیر کرده که اگر سرمایه ای دارند وارد بازار سرمایه کنند. استاد سنگ تمام گذاشته بابت تعریف و تمجید از بازار سرمایه. دختر تمام تعریف های استاد را به مادر انتقال می دهد. مادر کنجکاو می شود. پس قرار می گذارند سری به تالار شیشه ای بورس بزنند. روابط عمومی آنها را به رفتن کلاسهای آموزشی و آشنایی با اصول ابتدایی و پایه ای بازار سرمایه به بخش آموزش رهسپار می کند. در چشمان مادر دلواپسی از آینده دخترانش و کمک به همسرش در این مسیر دو دو می زند. با همان چشمان مضطرب به چشمانم خیره می شود و جایش را با جای من عوض می کند و می پرسد: «به نظر شما خوب هست که پولم را اینجا سرمایه گذاری کنم؟ یعنی می تواند برای آینده دو تا دخترام خوب باشه؟» کوتاه و مختصر جواب می دهم: «آگاهانه و صبورانه معامله کنید، چرا که نه؟!»

نزدیک پنجره شیشه ای ایستاده. سن و سالش مادرانه است. چادرش را روی سرش مرتب می کند. و به تابلوی قیمت ها خیره می شود. به سراغش می روم تا بدانم در این سن و سال اینجا اینگونه خیره به قیمت سهام شرکت ها چه می کند؟ 5 روز است که وارد بازار سرمایه شده. او هم دست بر قضا اتفاقی با بازار سرمایه آشنا شده. دل را بابت این آشنایی اتفاقی به دریا زده و همین اول کار 5 میلیون تومان به ارزش بازار سرمایه اضافه کرده است. چیز زیادی از بازار نمی داند پس چیز زیادی هم برای گفتن ندارد جز اینکه بگوید: «تازه وارد بازار شدم. اگر قدیمی های بازار درست بهم کمک کنن، ایشالا سود می کنم.»

به سراغ همین قدیمی های بازار می روم که از آنها بپرسم نظر و ارزیابی شان درباره حضور زنان در بازار سرمایه چیست؟ قدیمی های بازار به ریسک گریزی زنان اشاره می کنند و اینکه بخاطر ریسک گریزی زنان تمایلی به حضور در بازار سرمایه ندارند اما همین مردان متفق القول از یک شیر زن سهامداران یاد می کنند. آن زن دیگر بینشان نیست، به رحمت خدا رفته اما یاد و خاطره خرید و فروش هایش هنوز در خاطره قدیمی های بازار حک شده. جسارت، شجاعت و ریسکش را بی مانند می دانند. از روزهایی یاد می کنند که آن مرحوم به جای دنباله روی از حرکت دسته جمعی بازار، برای بازار سمت و سوی حرکت تعیین می کرد.

 

زیر پوست شهر

زیر پوست شهر جای دوست داشتنی روزنامه نگارهاست چون بیشتر وقتها این نقطه شهر بهترین جا برای پیدا کردن خبرهای دسته اول و داغ است. برای رسیدن به زیر پوست بورس باید از دنیای واقعی به دنیای مجازی نقب زد. سری به زیر زمین دنیای واقعی می زنم. دنیایی که به موازت دنیای واقعی در آن زندگی وجود دارد. وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی این روزها جای دنیای واقعی را برای خیلی از جوانان گرفتند پس نمی توان راحت از کنار این دنیا گذشت یا آنرا اساساً نادیده گرفت. جوانان متناسب با علایقشان همدیگر را در دنیای مجازی پیدا می کنند و از این طریق با هم ارتباط می گیرند و در این ارتباط یاد می دهد و یاد می گیرند و البته عین دنیای واقعی ممکن است گاهی سرشان هم کلاه برود.

از طریق تالار مجازی بورس - نقطه آغازین برای حرکت غیر حرفه ای ها- دختران و زنان بورسی را پیدا می کنم.  هست که امتیاز خوبی دارد. در دنیای مجازی به سراغش می روم . دیگر کمتر به تالار مجازی سر می زند. این روزها بیشتر سرگرم خرید و فروش در دنیای واقعی است و از طریق دوستانی که در سایر شبکه های اجتماعی پیدا کرده سعی می کند، کمتر اشتباه کند و بیشتر سود ببرد. اما همیشه اوضاع بر وفق مرادش نمی چرخد. روزها بوده که سودهای شناسایی شده اش با یک پیشنهاد اشتباه از بین رفته است و جز اندوه و افسون چیزی دیگری برایش باقی نمانده اما به قول خودش راهی ندارد جز ریسک آنهم به دنیای مجازی با آدم های مجازی و البته پیشنهادهای مجازی و گاه غیر واقعی و غیر درست. پولی که وارد بازار کرده نه به قدری است که بتواند در صندوق های سرمایه گذاری مشارکت کند نه به قدری است که بتواند حق و حقوق شرکت های مشاوره ای را بدهد، پس به گفته خودش تنها راهی که برایش می ماند اعتماد به فضا و آدمهایی است که نه می داند چه کسانی هستند و نه چقدر هوای سرمایه او را دارند. پس ریسک می کند آنهم دو بار. هم در بازار سرمایه هم در شبکه ها و سایت های مجازی.

نرگس این سطح از ریسک پذیری اش را ناگزیر می خواند و می گوید: «در تالار مجازی، بیشترین سودی که می بردم از طریق خرید واحدهای صندوق های سرمایه گذاری بود. اوائل اطلاع نداشتم چرا قیمت هر واحد صندوق های سرمایه گذاری اینقدر بیشتر از برگه های سهام است، برای همین از طریق کارگزارم برای خرید واحد اقدام کردم که تازه آنجا متوجه شدم که خرید واحدهای سرمایه گذاری با پول اندک من ممکن نیست پس مجبور شدم به سمت خرید سهام رو بیارم و باز هم بخاطر سرمایه کمم امکان استفاده از شرکت های مشاوره ای برای من نبود پس از سر ناچاری مجبور شدم به دنیای مجازی و آدم های مجازی برای خرید و فروش اعتماد کنم.»

با همه این اوصاف، نرگس نیت کرده به هر قیمتی که شده در بازار سرمایه بماند، شاید برای همین با سرمایه ای اندک پا در میدان گذاشته تا هزینه آزمون و خطاهایش برایش گران تمام نشود و در نهایت اگر سرمایه اش از آنچه که بوده سبک تر می شود، حداقل کوله بارش را از تجربه سنگین کند.

ستاره شدن دختران الزهرا در لیگ ستارگان

دیروز، دختران الزهرا که دست بر قضا معامله گران حرفه ای بازار نبودند، توانستند از سد سایر دانشجویان عبور کنند تا در نخستین لیگ ستارگان بازار سرمایه نخستین شوند. کامیار فراهانی از فعالان حرفه ای بازار سرمایه این موفقیت را از مدت ها پیش، پیش بینی کرده بود آنهم نه بر اساس شناخت از تیم، بلکه ذات زنان در چگونگی کسب سود برگ برنده اش در این قضاوت شد.

به قول کامیار، یکی از دلایل اینکه در خیلی از تحقیقات خانم ها، سرمایه گذاران بهتری از آقایان هستند، این است که خانم ها، کاملا ذاتی، ریسک را بهتر از آقایان می فهمند و قبل از رویاپردازی و طمع، ابتدا برای شکست نخوردن برنامه ریزی می کنند.

مرور هرباره حرف های این فعال حرفه ای و نام آشنای بازار جذاب است، به خصوص زمانی که می گوید؛ رمز سود کردن در ضرر نکردن است. یعنی اول باید یاد بگیریم آنچه که داریم را از دست ندهیم و زنان ذاتاً این آموزه را خوب بلدند. برای همین از همان ابتدای مسابقات می شد حدس زد که در یک ماه پر استرس، زیر فشار های مختلف و نگاه های سنگین، تیمی که طبیعت به او بیشترین پتانسیل را برای مواجهه در مقابل این فشارها داده، قابل قبول ترین نتیجه را خواهد گرفت.

پیروزی الزهرا، پیروزی همه زنان بورس است. بورسی که بطور سنتی، بورسی مردانه است این موفقیت می تواند تلنگری به همه تصمیم سازان باشد که نگاهی نو به حضور بانوان در بدنه جامعه، اقتصاد و آینه آن داشته باشند چون بدون شک یک جای چرخ دنده اقتصاد لنگ می زند بی دختران، بی زنان...

بازگشت به شاخه اخبار صنعت و اقتصاد بازگشت به صفحه نخست

نظرات کاربران

دسته بندی های "بازتاب رسانه ها" استیل پدیا