میزگرد بررسی قراردادهای جدید نفتی

قراردادهای نفتی؛ روی میز تشریح

قراردادهای نفتی؛ روی میز تشریح

بار بسیار سنگینی روی دوششان است. قراردادهای جدید نفتی ایران موسوم به IPC چشم امید صنعت نفت برای آغاز عصر جدیدی در این صنعت و شکوفایی دوران سرمایه‌گذاری و توسعه جدید برای لوکوموتیو اقتصاد ایران هستند.

در معرض قضاوت بودن همیشه سخت بوده است؛ آن‌هم وقتی پای قراردادهایی در میان باشد که قرار است پای میلیاردها دلار سرمایه خارجی را وسط بکشند و آینده صنعت نفت ایران را حداقل برای دو تا سه دهه آینده شکل دهد. IPC در چنین شرایطی در کانون قضاوت ذینفعان داخلی و خارجی صنعت نفت ایران قرار گرفته است. پدیده جدیدی که تا زمان اجرایی نشدنش نمی‌توان به طور 100 درصد آن را شناخت و همین نو بودن و ناشناخته بودنش موضوع صدها خط نقد و صدها ساعت بحث بوده است؛ برخی این قراردادها را ناجی صنعت نفت از سال‌ها رکود و رخوت می‌نامند و برخی در نقدش چنان پیش‌رفته‌اند که معتقدند IPC قلب شرکت ملی نفت را هدف گرفته است!

 

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایسنا، نظرات موافق و مخالف درباره قراردادهای جدید نفتی ایران نه‌تنها پس از برگزاری کنفرانس رونمایی قراردادهای نفتی در تهران فروکش که حتی با روشن‌ شدن ابعاد جدید این قراردادها، بازار مباحثه درباره نسخه صنعت نفت ایران برای دهه‌های بعد داغ تر شد. بحث‌هایی که عمدتا حول برخی محورهای خاص متمرکز شده بود. در چنین شرایطی تصمیم به برگزاری میزگردی برای بررسی همه‌جانبه مسایل مطرح شده درباره قراردادهای جدید نفتی ایران گرفته شد. میزگردی که قرار شد در آن خیلی شفاف و در حد مقدورات به ابهام‌های مطرح شده درباره IPC پاسخ داده شود. بدین منظور از سید مهدی حسینی، رییس کمیته بازنگری قراردادهای نفتی ایران و پررنگ ترین عضو این کمیته، حسین امیری خامکانی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی و دکتر نرسی قربان، کارشناس شناخته شده حوزه انرژی دعوت شد تا در نشستی  به واکاوی تاریک و روشن‌های قراردادهای جدید نفتی ایران بپردازیم. نشستی شفاف که سعی شد در آن به سئوالات و انتقادات مختلف درباره این قراردادها پاسخ داده شود. ابهاماتی همچون محرمانه نگه داشتن ابعاد قراردادها، هماهنگی دولت و مجلس در طراحی مدل جدید قراردادهای نفت، میزان جذابیت این قراردادها در انجام ماموریت جلب سرمایه‌گذاری، شائبه امتیاز دادن به شرکت‌های خارجی، همراستا نبودن IPC با اقتصاد مقاومتی، مشکلات انتقال تکنولوژی به شرکت‌ها ایرانی و حتی سرنوشت کنفرانس رونمایی قراردادهای نفتی در لندن در این میزگرد به پاسخ دست یافتند. متن کامل میزگرد سه ساعته برای بررسی قراردادهای جدید نفتی در ادامه می‌آید:

 

به نظر می‌رسد پیچیدگی‌های کار طراحی قراردادهای جدید نفتی را باید به دو بخش تقسیم کرد: پیچیدگی‌های دوران نهایی کردن قراردادهای جدید نفتی و پیچیدگی‌های دوران بعد از نهایی شدن قراردادها؛ شاید به عنوان یک ناظر بیرونی تصور من بر این باشد که فشاری که بعد از نهایی کردن مدل جدید قراردادی و در پاسخ به حاشیه های ریز و درشت و انتقادهای روا و ناروا به شما وارد شد سنگین تر از فشار طراحی مدل‌ها باشد! در این مدت انتقادهای ریز و درشت زیادی به قراردادهای جدید نفتی ایران مطرح شده؛ از "نئودارسی" خواندن قراردادهای جدید گرفته تا پرسشگری درباره محرمانه بودن قراردادها، تندترینشان هم فکر کنم این بود که "قراردادهای جدید قلب شرکت ملی نفت را نشانه گرفته است"!

 

 

 

حسینی: وقتی می‌گویند ما مدل قرار‌داد را محرمانه نگه داشته‌ایم خیلی به من فشار می‌آید؛‌برای این‌که می‌توانم مدعی شوم که در طول تاریخ نفت نه‌تنها پس از انقلاب هیچ‌گاه هیچ کاری در کشور انجام نشده که آن‌قدر راجع به آن حرف بزنیم، بحث کنیم و مشورت بگیریم و جلسه بگذاریم. ما یکی از کارهای خوبی که کردیم این بود که همه کارهایی که کمیته (بازنگری قراردادهای نفتی) طی دو سال گذشته انجام داده را پرونده کرده‌ایم و چاپ کردیم که تاکنون 50 جلد کتاب شده و به درد پژوهشگران بعدی می‌خورد.

از ابتدای کار که برنامه‌ریزی می‌کردیم گفتیم اول یک مدل و مفهوم درست می‌کنیم. در کمیته نشستیم و مطالعه کردیم و قراردادهای مختلف را خواندیم و بررسی کردیم و به شکل دایره‌المعارف همه موارد را درباره قراردادها جمع‌آوری و در دو بخش موضوعی و کشوری کلاسه‌بندی کرده‌ایم؛ مثلا 70 پایان‌نامه داخلی و خارجی را تا سطوح دکترا مطالعه و جمع‌آوری کردیم و در واقع کار مطالعاتی بسیار عظیمی را انجام دادیم. با توجه به این‌که تجربه قرار‌داد‌ بیع متقابل را داشتیم، کالبد شکافی عمیقی نیز از این قرار‌داد‌ها کردیم و شرکت‌های داخلی و خارجی که در آن زمان در کشور کار می‌کردند را دعوت کرده و نقاط قوت و ضعف را پیدا کردیم. در نتیجه یک مدل مفهومی درست کرده و در سطح جامعه به نظرسنجی گذاشتیم و پس از آن یک سمینار هم‌اندیشی برگزار کرده و به یک گزارش بسنده نکردیم، بلکه طرح خود را در 12 میزگرد و با 12 موضوع اصلی قرارداد‌ مورد بحث گذاشتیم و تمام این جلسات را ضبط ویدئویی کرده و مطبوعاتی کردیم و کتاب آن نیز تدوین شد.

این فاز اول کار و تهیه مدل مفهومی بود که در آن همه صاحب‌نظران کشور حضور داشتند. بنابراین این‌که محرمانه بوده تا این جای قضیه مطرح نیست. پس از آن طبق قوانین باید اصول کلی خود را به تصویب هیات دولت برسانیم. برای این کار بیش از 11 جلسه سه ساعته را در حضور خود وزیر تشکیل دادیم. این در بخش داخلی بود و در بخش خارجی تمام متن را در اختیار معاون حقوقی رییس جمهور گذاشتیم و در این‌جا نیز به گزارش بسنده نکردیم، بلکه درجلسات متعدد چند ساعته گزارش مکتوب و شفاهی ارائه دادیم، عین این کار در دولت از سوی وزیر مطرح شد.

سپس رییس جمهور کمیته‌ای را برای بررسی قراردادها مامور کرد که ریاست آن به عهده مشاور اقتصادی وی، دکتر نیلی بود و اعضایی از بانک مرکزی و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی نیز در این کمیته حضور داشتند. در این مرحله نیز طی جلسات متعدد باز هم مواردی مورد بازبینی قرار گرفت و در نهایت متن تهیه شده از سوی این کمیته امضاء شد و سپس به هیات دولت رفت.

اما پیش از آن نیز متن را در جلساتی با مرکز پژوهش‌های مجلس مورد بررسی قرار دادیم و آنها نیز اعلام کردند که ما در این زمینه کمک می‌کنیم، سپس جلسه‌ای را در کمیسیون انرژی مجلس برگزار کردیم، تمام آنچه بلد بودیم و تهیه کردیم در قالب CD در اختیار اعضای کمیسیون گذاشتیم و جمع‌بندی جلسات با شرکت های داخلی زیر مجموعه شرکت نفت، شرکت‌های خارجی، دانشگاه‌های مختلف از جمله تهران، بهشتی و صنعت نفت، سازمان‌های مختلف از جمله سازمان برنامه و بودجه و مجمع تشخیص مصلحت و سازمان بازرسی کشور را نیز مطرح کردیم؛ یعنی تصور می‌کنم جایی که از قلم انداخته‌ باشیم نبوده است و به همه بخش‌های مرتبط گزارش مفصل داده‌ایم. در شورای نظارت بر قرار‌داد‌ها که شورایی فراقوه‌ای است نیز دو تا سه جلسه گزارش مکتوب دادیم و جایی در کشور نیست که باید توجیه می‌شده و ما نظرات آن را نگرفته باشیم.

 

اما منتقدان معتقدند آن‌چه برای عموم مطرح شده تنها کلیاتی است که نمی‌توان از آن، جزییات ساختار قراردادهای نفتی را مورد نقد قرار داد. حتی بخشی از انتقادات ناظر بر این‌است که چطور می‌توان برای میادین مختلف نفت و گاز در کشور که هرکدام ویژگی منحصر به فرد خود را دارند یک مدل قراردادی واحد تعریف کرد.

 

حسینی: قراردادهای جدید نفتی ایران به هیچ‌وجه محرمانه نیست و من معتقدم یکی از پروند‌ه‌هایی که در کشور مطرح است و مطلقا در آن محرمانه بودن وجود ندارد این مدل قرار‌دادی است. محرمانه بودن در کار ما مطرح نیست؛ در کنفرانس تهران که برای رونما‌یی از قراردادهای جدید نفتی در نظر گرفته شده بود، طی یک جلسه کامل بندهای قرار‌داد را بررسی کردیم، البته متن کتبی به دلیل ملاحظات وزارت نفت دست کسی ندادیم، اما تمام متن و بندهای قرار‌داد از سوی حقوق‌دانان و اقتصاد‌دانان و کارشناسان ارائه داده شد و یک جلسه کامل نیز به پاسخگویی به سوالات اختصاص داده شد و تمامی سوالاتی که آنجا مطرح شد را پاسخ دادیم. حتی باتوجه به این‌که سوالات زیاد بود و ممکن بود نرسیم همه را پاسخ بگوییم، قرار شد سئوالات را در سایت مربوط به قراردادهای نفتی بگذارند و ما به آنها پاسخ بدهیم؛ سایت الان هم باز است و هر کس هر نظری دارد می‌تواند روی سایت بگذارد.

هرچند یک انتقاد اساسی هم اینجا مطرح است که شاید بیشتر یک مساله فرهنگی است. برای سمینار قبل نیز طی هفت ماه که سایت باز بود تنها چهار نظر دریافت کردیم و آن سئوالات نیز وزن علمی خاصی نداشت.

 

بنابراین ما خیلی شفاف در سطح کشور مساله را مطرح کردیم؛ اما یکسری موانع قانونی داریم که برخی آن‌ها را با موضوع مدل قراردادی قاطی می‌کنند و آن موانع هم این است که قرار‌دادی که امضاء می‌شود قانونا محرمانه است و این دست ما نیست که قراردادها را از محرمانگی خارج کنیم. این موضوع نه بحث وزارت نفت است نه کمیته قراردادهای نفتی. شما نمی‌توانید قرار‌دادی که امضا شده را منتشر کنید آن هم برای این‌که قانون تعیین کرده است. بنابراین این موضوع را به حساب مدل کار نگذاریم. مدل قراردادهای نفتی ایران (IPC) اصلا محرمانه نیست اما سیاست‌های کاری وزارت نفت ایجاب می‌کند که ما این مدل را نهایی کنیم و در زمان مناقصه در اختیار شرکت‌ها قرار دهیم که حسب مورد آن را مطالعه کنند.

درباره این‌که هیچ دومیدانی شبیه هم نیست و تا میدان بررسی نشود نمی‌توان قرار‌داد را تعیین کرد نیز باید به این توجه داشت که آن‌چه ما رونمایی کرده ایم قرارداد نیست، بلکه یک مدل قراردادی است. مدل IPC مدلی است که ما به دنیا معرفی می‌کنیم و اصول آن را می‌گوییم،‌طبیعی است که قرارداد هر میدان ویژگی های منحربه‌فرد خود را خواهد داشت. ما اگر بتوانیم همه چیز را در حد اعلای شفافیت ارائه بدهیم، شانس بالاتری برای جذب سرمایه خواهیم داشت.

 

جناب امیری خامکانی! بخش قابل توجهی از انتقاداتی که به طراحان قراردادهای جدید نفتی وارد می‌شد هنوز هم ادامه دارد این بود که برخی معتقد بودند که این قراردادها باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد و حتی برخی مدعی بودند هماهنگی‌های لازم با مجلس درباره IPC انجام نشده؛ سئوال اینجاست که کمیسیون انرژی با چه رویکردی با قرار‌دادهای جدید نفتی مواجه شد و آیا به اعتقاد شما این قراردادها باید به تایید مجلس می‌رسید؟ و این‌که اساسا نظر کمیسیون انرژی در مورد قرار‌داد نفتی چه بود و نظراتی که داشتید آیا اعمال شد؟

 

 

 

 

امیری خامکانی: برای این قرار‌دادهای خاص دوستان سه نوبت آمدند و نظر خواستند و یک هم‌اندیشی به وجود آمد، در آخرین نشستی هم که داشتیم همکاران کمیسیون انرژی نظراتی داشتند و قرار شد که مرکز پژوهش‌های مجلس و دستگاه نظارتی آن نظرات را جمع‌بندی کنند و این نظرات جهت استفاده وزارت نفت در اختیار آن‌ها قرار گیرد.

اما در کل مجلس و کمیسیون انرژی معتقد بودند که ما نیاز به بازبینی قرار‌دادهای نفتی داریم. مدتی است که بحث قانون وزارت نفت مطرح است و اواخر مجلس قبل تصویب شده و به نظر شورای نگهبان رسید و دولت موظف شد که یک بازنگری در الگوی قرار‌دادهای نفتی داشته باشد. طبق ماده سه قانون وزارت نفت تاکید شد که یکی از وظایف، جذب و هدایت سرمایه داخلی و خارجی به منظور توسعه میادین و توسعه میادین مشترک از طریق طراحی الگوهای جدید قرار‌دادی از جمله مشارکت با سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی است که در آنجا قانون تاکید کرده است که عدم انتقال مالکیت از شرایط عمومی قرار‌داد است و نیز تاکید شده که مالکیت دولت و شرکت ملی نفت رعایت می‌شود و حتی در ماده هفت نیز گفته شده که شرایط عمومی قرار‌دادهای نفت نیز باید با نظر وزیر نفت به تصویب هیات وزیران برسد.

علاوه بر این، همه قوانین نیز تطبیق داده شده است. رییس مجلس نیز مصوبه دولت را بررسی می‌کند. از این بابت مجلس از سال 1388 و در عین حال که قرار‌دادهای بیع متقابل شروع به ضعیف‌شدن کرد، دغدغه این موضوع را داشته است. سال‌های 1376 که این بیع متقابل رونمایی شد می‌توان گفت پیشرفت در صنعت گاز و افزایش تولید نفت ثمره همین قرار‌دادهای بیع متقابل در سال‌های 1374-1375 و 1376 است ولی از سال 1388 به این طرف تحت شرایط متعددی از جمله جنگ نفت، تحریم‌ها و جنگ اقتصادی، فشار تحریم به شرکت‌های خارجی هم قرار‌دادها یک طرفه لغو شد و هم صنعت نفت بلاتکلیف بود. مخالفین باید بدانند که باید تصمیم بگیریم با صنعت نفتی که امروز با آن مواجه هستیم چه باید بکنیم؟ صنعت سال‌های سختی را پشت سر گذاشته. نفت از سال 1388 به این طرف در شرایط تحریم سخت دچار کاهش تولید شده است؛ الان هم به نقطه‌ای رسیده‌ایم که می‌توانم بگویم که اقتصاد نفتی و غیرنفتی و رابطه آن با نفت حالت مرغ و تخم‌مرغ پیدا کرده است. ما در کشور دچار رکودی شده‌ایم که در صنعت نیاز به گردش مالی و تحرک در مصرف داریم. در کشاورزی تحت فشار کم‌آبی هستیم و بخش دیگر نفت است که موافقان و مخالفان وسیاست‌های خود را دارد. همه به نوعی بهتر می‌دانند که در این شرایط صنعت نفت را نیز نمی‌توان مثل فولاد اداره کرد و نیاز به ایجاد جذابیت برای افزایش سرمایه‌گذاری داریم. طبیعی است که اگر به سوی اقتصاد نفتی برویم نیاز به گردش مالی داریم.

قرار است مرکز پژوهش‌های مجلس کارایی این قرار‌داد را بررسی کند؛ اما آنچه قطعی است این است که به هرحال قرار‌دادهای قبلی جذابیت گذشته را ندارد، قطعا باید این تحول ایجاد می‌شد و به همین دلیل نیز در قانون شرح وظایف وزارت نفت در ماده سه اشاره شده است. تا سال 1391 قرار‌دادهای مشارکتی چندان جایز نبود، اما اینجا تاکید کرده که قرار‌دادهای مشارکتی برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی ایجاد شود. قطعا ما نیاز داریم الگو و تحولی ایجاد کنیم که صنعت نفت از این موضع فعلی خارج شود. تولید فعلی و قیمت فعلی نفت قطعا پاسخگوی کشور نیست و خود صنعت نفت نیاز به سرمایه‌گذاری خارجی و خارج از نفت دارد. بعد هم اگر بخواهیم به اقتصاد غیرنفتی برسیم، باید از این منبع استفاده کرده و رشد اقتصادی را با زیرساخت‌های ایجاد شده به رونق برسانیم که بشود از طریق آن درآمد غیرنفتی را اضافه کرد.

بنابراین ما به یک تحول و الگوی جدید نیاز داشته‌ایم. ولی همانطور که اشاره کردم این مدل قابل نظارت است و ما نیز در مجلس، کمیسیون انرژی و مرکز پژوهش‌ها این نظارت را برای انتقال نظرات داشتیم و کار کارشناسی با حضور خود دوستان داشته‌ایم. الان هم این مسوولیت را به مرکز پژوهش‌ها داده‌ایم که نظارت را انجام دهد و نتیجه آن به زودی اعلام می‌شود و قرار است نظرات همکارانی که پیشنهاد دارند جمع آوری شود و جمع‌بندی شده به وزارت نفت می‌دهیم.

 

 

آقای دکتر قربان! بحث سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و پیش‌روی بخش‌های نیمه‌کاره با اعمال تحریم‌ها تقریبا متوقف شد. مدت‌هاست که بخش مهمی از پروژه‌ها به اصطلاح فریز شده‌اند و از طرفی سرمایه‌گذاری جدیدی هم انجام نگرفته است. الان شاید بتوان گفت چشم امید اقتصاد کشور به صنعت نفت و برداشته شدن تحریم‌هاست که قرار است با جذب سرمایه اساسی نفس تازه‌ای به اقتصاد ایران ببخشد و در این بخش هم بار عمده‌ای از این مسئولیت به دوش قرار‌دادهای جدید نفتی است. از نظر شما اساسا این قرار‌داد‌ها ظرفیت بار و وظیفه‌ای که برای پیشبرد صنعت نفت به دوشش قرار گرفته را دارد؟ وزیر نفت پیش‌بینی جذب 25 میلیار دلار سرمایه از طریق IPC را مطرح کرده، در حالی‌که در جریان کنفرانس رونمایی از قراردادهای جدید نفتی مطرح شده بود که تا 50 میلیارد دلار نیز ظرفیت جذب سرمایه خارجی داریم، این قرار‌دادها دارای این جذابیت برای جذب سرمایه خارجی هستند؟

 

 

 

 

قربان: تز دکترای من در مورد مقایسه صنعت نفت ایران، عربستان سعودی و کویت بود و در آخر آن کار به این نتیجه رسیدیم که شاخصه خیلی بارز صنعت نفت ایران سیاسی بودن آن است؛ یعنی نفت در ایران سیاسی است، در حالی‌که در کویت این طور نیست. در ایران به خاطر نفت کودتا و تغییرات شده است. اگر قرار‌داد‌ها را از ابتدا نگاه کنید، ما در 50 سال اولی که نفت تولید می‌کردیم قرار‌دادهای انحصاری داشته‌ایم که آن موقع در همه جهان همین بوده است و این فقط مختص ایران نبوده است. همین الان نیز در بیشتر کشورهای دنیا قراردادها انحصاری و امتیازی است و قرار‌دادهای مشارکتی و خدمات بسیار بسیار محدود است؛ حالا کشوری که قوی است می‌گوید من قرار‌داد انحصاری می‌بندم، اما از حق خودم دفاع می‌کنم و مالیات آن را نیز می‌گیرم، مثل نروژ، انگلیس، کانادا و آمریکا و سایرین اما ممکن است کشورهای دیگری باشند که سیاست‌زده اند و در این تصور غرق هستند و فکر می‌کنند همه می‌خواهند سر آن‌ها کلاه بگذارند که این مساله دیگری است.

آن موقع که این اتفاقات می‌افتاد آن شرکت‌های بزرگ نفتی که به شیاطین یا هفت خواهران مشهور بوده‌اند 90 درصد تولید خارج از آمریکا را در اختیار داشتند. در دهه 60 میلادی حدود 65 درصد از پالایش دنیا و حدود 40 درصد از حمل‌ونقل دنیا را در اختیار داشتند و در نتیجه کنترل کاملی در صنعت داشتند. اما این داستان دیگر نیست و تمام شده و حالا اگر بخواهیم هنوز توهم داشته باشیم که شرکت‌ها می‌خواهند سر ما کلاه بگذارند فقط بهانه بچگانه است. می‌توان گفت که صنعت نفت ایران با ملی شدن نفت آغاز شد و وقتی‌که شرکت‌ ملی نفت ایران تاسیس شد، برای یک عمل سیاسی ایجاد شد و همه کاره شد. چهار سال بعد با امضای کنسرسیوم، یک دفعه شرکت ملی نفت که همه کارهای نفتی ایران را انجام می‌داد تبدیل شد به یک شرکت برای انجام عملیات غیراصولی و با یک عمل سیاسی دیگر در واقع این شرکت هیچ کاره شد. در سال 1960 قرار‌دادهای خارج از شرکت نفت با عنوان قرار‌داد شرکت مشترک و سرویس امضاء شد و می‌توان گفت یک مقدار بیشتری نفت گیر کشور آمد. بعدتر با انقلاب اسلامی تمام شرکت‌های نفتی ملی شد و زیر نظر شرکت نفت رفت و بعد بازسازی مطرح شد و مجبور بودیم الگوی جدیدی از قرار‌دادهای نفتی را ارائه کنیم که به‌دلیل مسائلی که در قانون اساسی مطرح بود و اجازه مالکیت به شرکت‌های خارجی نمی‌داد الگویی با عنوان بیع متقابل ایجاد کردیم که فقط یک الگو بود و حجم زیادی سرمایه با آن جذب شد.

الان به جایی رسیده‌ایم که با شرایط جدید زمانی و مکانی می‌خواهیم الگوی جدیدی ایجاد کنیم. به این نتیجه رسیدیم که اصلا نمی‌شود یک ریال نیز با آن الگوی گذشته جذب کرد. الگوی جدید یک چارچوب است که در آن یک شرکت بین‌المللی وارد یک بازی برد–برد می‌شود. این مطلب اساسا چیزی مخفی ندارد و یک الگو است. آقایانی که می‌گویند مخفی‌کاری شده فکر‌می‌کنم که اصلا اطلاعات کافی راجع به صنعت نفت دنیا و الگوهای قرار‌دادی ندارند؛ الگوی قرار‌دادی یک الگو است، این چیزی نیست که مخفی‌کاری در آن باشد. در اسفند 1392 این موضوع در یک کنفرانس اعلام شد و الگو معرفی شده و ابعاد آن گفته شد. الگو نشان داده شده است و قرار‌دادی نیز بسته نشده که بخواهیم آن را مخفی کنیم؛ آنان که این حرف را می‌زنند شاید این مسائل را نمی‌دانند.

 

 

حالا در پاسخ به سئوال شما که می‌گویید این الگویی که درست کردیم آیا جواب می‌دهد یا نه؟ باید گفت که 50-50 است؛ شاید جواب بدهد شاید نه. شرایطی که این الگو در آن درست شده است در زمانی بوده است که نفت 100 دلار بود. الان هر بشکه نفت زیر 40 دلار معامله می‌شود، در حالی‌که سرمایه‌گذاری‌های زیادی اساسا کنسل شده است. هزار میلیارد دلار از سرمایه‌گذاری‌های انرژی در دنیا یا لغو شده یا به تعویق افتاده است، در نتیجه دیدگاه شرکت‌ها برای سرمایه‌گذاری‌ الان فرق می‌کند. ممکن است چون هزینه تمام شده تولید نفت درجاهای دیگر گران‌تر است، این الگو برای ما خیلی خوب باشد؛ این یک دلیل خوب می‌تواند باشد و چون هزینه تمام شده تولید نفت در کشورمان ارزان‌تر است، برای ما سقوط قیمت نفت بهتر شده است. از طرف دیگر می‌توان گفت که اصلا مساله‌ این نیست که در کشورهای دیگر تولید گران‌تر می‌شود، مساله این است که سرمایه‌گذاران و بانک‌ها اصل قضیه را کنار گذاشته‌اند. کسانی که پول برای این سرمایه گذاری‌ها می‌دهند دیگر علاقه‌ای برای این کار ندارند.

شرکت های نفتی نیز دیگر به دولت‌های خود وابسته نیستند. آنها به سرمایه‌گذارانی که پول خود را در آنجا سرمایه گذاشته‌اند و به بانک‌ها وابسته‌اند. حالا مسائل سیاسی نیز ممکن است در آن وارد شود و یا مسائل تحریم. در شرایط امروز ما واقعا نمی‌بینیم که الگویی بتواند 100 درصد موفق باشد. شاید لازم بود الگوی قرار‌دادی ما بهتر بود و جذابیت‌هایش را بیشتر می‌کرد و این درست نیست که بگوییم قراردادها را زیادی جذاب کرده‌ایم، بلکه برای اصلاح باید آن را جذاب‌تر کنیم نه که جذابیتش را بگیریم.

شرکت‌های خارجی نیز ممکن است بپرسند که شما در چه شرایطی می‌خواهید کار کنید؟ مثلا شرکت‌های آمریکایی اصلا قرار‌داد خدماتی ندارند و برای چنین قراردادهایی ورود نمی‌کنند، مگر این‌که چارچوب قانونی که در آن قرارداد بسته شده است بازده کارشان را به نوعی بکند که مطابق میل آن‌ها باشد. شرکت‌های آمریکایی هیچ کدام به همین دلیل در پروژه های نفتی عراق وارد نشدند اما به کردستان عراق رفتند.

پس من فکر می‌کنم که نمی‌توان خیلی محکم گفت این قرار‌داد برای نیاز صنعت نفت به سرمایه‌گذاری خارجی کافی است. باید ابتدا بازخوردهای آن تست شود. تست آن نیز این است که در را باز کنند و ببینیم چند نفر و با چه شرایطی وارد می‌شوند. خوشبختانه قرار‌داد تا جایی که من خواندم تنها لطف عظیمی که دارد انعطاف‌پذیری آن است؛ بسیار قرار‌داد سفت و سختی نیست که انعطاف نداشته باشد و جای بحث و گفت‌وگو برای ایجاد یک بازی برد–برد را نداشته باشد و به همین دلیل خیلی شانس موفقیت دارد.

 

 

 

حسینی: ما به عنوان کسی که هم قرار‌دادهای بیع متقابل را طراحی و امضاء کرده و هم به نوعی در اجرای این قراردادها دخیل بوده‌ایم و تاریخ این قرار‌داد را دنبال کرده‌ایم، باید ببینیم در آن زمان چرا ما به دنبال قرا‌داد بیع متقابل رفته و آن را درست کردیم؟ این چرایی بسیار مهم است. شرایط آن موقع شبیه امروز بود. سال‌های 1373 شروع به بررسی این قراردادهای جدید کردیم و در شرایط پس از جنگ سراغ فاینانس رفته بودیم و این در حالی بود که فاینانس سقف زمانی داشت و سقف آن رسیده بود، اما بازپرداختی صورت نگرفته بود و یک دفعه کشور با یک مساله بزرگ همزمان با مسائل جنگ مواجه شد. کشور سال‌ها هم با مشکل جنگ مواجه بود و هم دوری از تکنولوژی و هم از طرفی بدهکار بودیم و هم تحریم شده بودیم. با این شرایط دیدیم تنها جایی که ما با متودولوژی خود بازار می‌توانیم سرمایه جذب کنیم حوزه نفت است و نفت را باید توسعه می‌دادیم و از قبل آن پول جذب می‌کردیم و کشور را از این شرایط خارج می‌کردیم و میادین مشترکی را که نیمه‌کاره رها شده بود تکمیل کنیم. این کار نیاز به سرمایه‌گذاری میلیاردی داشت که ما نداشتیم. بیع متقابلی که ما آن زمان طراحی کردیم، خیلی متفاوت بود با آنچه که بعدا نهایی شد؛ بخشی از این موضوع به‌دلیل اجبار فضای عمومی بود و مثل حالا نیاز به سخت‌گیری‌هایی بود که حالا دودش در چشمان خودمان رفته است. سخت‌گیری‌هایی کردیم که فکر می‌کردیم خدمت می‌کنیم، اما دست و پای خودمان را بسته بودیم. در این شرایط قرار‌داد بیع متقابل در حالی درست شد که معاملات 7- 8 و 10 دلاری برای هر بشکه نفت داشتیم و ما به لحاظ زمانی هزینه تولید پیشگام بودیم و به همین دلیل شرکت‌ها شرایط ایجاد شده را می‌پذیرفتند. اما در نهایت به آنها ضرر می‌رسید. با این‌حال همه شرکت‌ها درنهایت با ما قرار‌داد بستند و از سوی دیگر کارنامه بیع متقابل کارنامه درخشانی است.

به عبارت دیگر وقتی به بیع متقابل نگاه کنید می بینید که امروز حدود 45 درصد از گاز کشور از طریق همان قرار‌دادهای بیع متقابل تامین می‌شود. درآمدی که من آن موقع با نفت 100 دلاری محاسبه کردم بالای 104 میلیارد دلار فقط ارزش محصولات قرار‌دادهای بیع متقابل اجرا شده است و با نفت 60 دلاری چیزی در حدود 74 میلیارد دلار. کل سرمایه‌گذاری آن نیز به 40 میلیارد دلار می‌رسید، یعنی ما 40 میلیارد دلار پول وارد کشور کردیم و سالانه 80 تا 100 میلیارد دلار درآمد برای کشور درامد می‌سازیم، ضمن آنکه مسائل تامین گاز و نفت ما حل شده است و یک میلیون بشکه نفت و میعانات را از قبال بیع متقابل تولید می‌کنیم، پس از این نظر خیلی چیز خوبی بود و در این زمینه کارنامه‌ای با عدد و رقم داریم و بحث تحلیل و موافق و مخالف بودن مطرح نیست.

اما شرکت‌ها در این قضیه سود نبردند و به عنوان مبتکر این مدل می‌گویم اشکال آن کجاست. آن قرار‌دادها موجب شد شرکت‌ها فرار کنند و وقتی یک شرکت ضرر کند، قرار‌داد می‌شود یکبار مصرف! یک بار شرکت می‌آید و اعتبار خود را از جیب خرج می‌کند.

در همه قرار‌دادها بدون استثنا قانون پرداخت نبوده و از جیب شرکت‌ها خرج می‌شد و به همین دلیل دیگر آن شرکت نمی‌آمد. آنهایی هم که می‌گویند دوباره بیع متقابل را اجرا کنیم، این‌طور نیست و اساسا بحث سود مطرح نیست. ساختار به گونه‌ای نبود که نمی‌توانستیم پول شرکت‌ها را بدهیم و اگر تغییراتی ایجاد می‌شد این تغییرات را حتی به قیمت آسیب دیدن مخزن نمی‌توانستیم انجام دهیم. امروز مدل IPC مدل منعطفی است و ما باید این فرهنگ را ایجاد کنیم که بدانند نفت و صنعت بالادستی آن بسیار با سایر صنایع متفاوت است. چرا؟ چون شما با مخزنی طرف هستید که این مخزن غیرقابل پیش‌بینی است، در حالی ‌که وقتی شما کارخانه فولاد می‌سازید یا هر چیز دیگر، شما می‌دانید که با مثبت و منفی کمی پیش‌بینی‌ها درست از آب در می‌آید، اما میدان نفتی تا روزی که تمام می‌شود، بازی‌های خود را دارد؛ حتی وقتی مدل ریاضی می‌سازید، کارها لزوما منطبق با آنچه که پیش‌بینی کرده‌اید، جلو نمی‌رود. باید این‌ها را در نظر بگیرید و گرنه به میدان ضرر زده‌اید.

ما گفته‌ بودیم شما کارت ثابت، پولت هم ثابت و اگر بالای این سقف نیز خرج کنی پولت را نمی‌دهیم؛ این‌ها ویژگی‌های بیع متقابل بود. حالا با این ویژگی‌ها شرکت کار می‌کرد و حالا اگر کار به جایی می‌رسید که نیاز بود 10 متر چاه بیشتر حفر شود، این کار انجام نمی‌شد. چون پولش را نمی‌گرفت و ما از این نظر لطمه می‌خوردیم.

امروز شرایط اقتصاد کشور ما درست شبیه همان زمان است، تحریم بوده‌ایم، الان به جایی رسیده‌ایم که کمتر از دو میلیون بشکه صادرات نفت داریم و صادرات گاز ما در حد صفر است. ما بزرگ‌ترین دارنده منابع گازی در دنیا هستیم، بسیار بالاتر از کشورهایی مثل انگلیس، نروژ، اندونزی و کانادا که سهم بزرگی در بازار گاز دارند و از این طریق اثر‌گذاری سیاسی در دنیا دارند. اما بالانس صادرات گازمان در حالی‌که بزرگ‌ترین دارنده گاز هستیم صفر است. یک میلیون شبکه صادرات نفت داریم که با نفت 70 دلاری چیزی حدود 60- 70 درصد این یک میلیون بشکه نفت فقط پول یارانه‌ ماهانه‌ای می‌شود که ما می‌پردازیم. کشور با 30- 40 درصد باقی‌مانده اداره می‌شود. حالا انتظار داریم با این پول نفت را توسعه بدهیم؟ نه نمی‌توانیم! ما برای رشد اقتصادی باید این شرایط را بفهمیم. گروهی می‌گویند توقف کنیم و 40 کارشناس بازنشسته از این شرکت‌های نفتی را بگیریم آنها کار را انجام دهند، اما ما هم تکنولوژی کار را نداریم و هم میادین ما میادین بزرگی هستند که عمری از آنها گذشته و ما باید این میادین بیمار را پیش پزشکان متخصصی ببریم که به آنها برسند و این متخصص باید دانش آن را داشته باشد. آیا ما این دانش را داریم؟ بخشی از آن را داریم؛ متخصصان ما خوب کار می‌کنند و من ارزش کار آنها را کم نمی‌کنم، ما بر بخش IOR خوب هستیم؛ می‌دانیم کجا گاز تزریق کنیم و کجا آب تزریق کنیم. آنچه میادین ما نیاز دارند EOR یا بازیافت ثابت است. این بخش اوج هنر شرکت‌های نفتی است و باید باور کنیم که این را نداریم و میادین و نفت‌هایی که زیرزمین است ثروت ماست و این ثروت کلان است؛ ما حق نداریم که اجازه دهیم که نفت زیرزمین بماند و تلف شود ولو این که این خدمات را گران بخریم که ما گران نمی‌خریم، حتی اگر گران بخریم هم در مقایسه با آنچه به دست می‌آوریم کوچک است.

 

 

 

اگر جریانات را دنبال کنیم در دهه 80 میلادی اتفاقات بزرگی در بازار نفت افتاد که کل ساختار بازار را عوض کرده و ما باید خود را با این ساختار وفق دهیم. برخی سخنرانی می‌کنند یا نقد می‌نویسند و IPC را با قرارداد دارسی مقایسه می‌کنند. دارسی مرد؛ قرار‌داد‌های امتیازی نفت مرده است، دیگر وجود ندارند و اینها تعریف حقوقی دارند. تعریف قرار‌داد امتیازی این است که مالکیت، حاکمیت، اجرا و همه چیز میدان دست شرکت است و دولت تنها مالیات می‌گیرد و هیچ ایمنی وجود ندارد. می‌گویند که هیچ‌گاه در ایران در طول 140 سال گذشته قراردادهای مشارکت نبوده است. عزیز من! شما اصلا تاریخ را نخوانده‌ای؛ از دهه 60 میلادی همه پروژه‌های ایران در دریا و خلیج فارس مشارکتی است. 50- 50 است تمام مشارکت‌های فلات قاره 50-50 بوده‌اند. تا دهه 80 شرکت‌ها و دولت خاستگاه ارتباط منافعی دوجانبه داشتند. اما در دهه 80 میلادی با پیدایش بورس‌ها ساختار شرکت‌های نفتی تغییر کرد. امروز شرکت‌های بزرگ نفتی به جای این‌که حافظ منافع دولت کشورشان باشند، حافظ منافع سهامداران‌شان هستند و این سهام‌داران بین‌المللی هستند، یعنی سهام شرکت نفتی را می‌توان در بورسهای مختلف هر ملیتی بخرد و این‌ها حافظان منافع سهامدارشان هستند. الان برخوردها برخورد‌های تجاری است و برخوردهای سیاسی صرف نیست، مگر تحریمی مثل تحریم دولتی باشد. اما همان تحریم را هم می‌بینیم که در زمان بیع متقابل تحریم یک جانبه آمریکا را شرکت‌های اروپایی اصلا نادیده گرفتند و ما با آنها قرار‌داد بستیم. شرکت های نفتی آمریکایی و حتی بانک‌ها و برخی سیاستمداران آنها جمع شدند و یک ائتلاف 600 تایی داخل آمریکا علیه تحریم ایجاد کردند و موفق شدند؛ من معتقدم اگر قضیه 11 سپتامبر مطرح نمی‌شد و بازی عوض نمی‌شد، با این فشارها تحریم‌های یک جانبه آمریکا علیه ما برداشته می‌شد؛ پس چنین فضایی حاکم است.

حالا این شرکت ها با این ویژگی‌ها فعالیت می‌کنند و نباید منافع‌شان را از دست دهند، بلکه منافع‌شان باید تامین شود و ما نیز در بازار رقابت هستیم؛ باید بدانیم در کنار ما اتفاقات بزرگی می‌افتد و من نگران این هستم که این اگر فرض کنیم به حرف این دوستان گوش کنیم و کار را متوقف کنیم، چه بلایی سر ما خواهد آمد. امروز عراق بیخ گوش ما برنامه‌ریزی کرده است تا سال 2020 به تولید هفت میلیون بشکه در روز برسد. همین الان هم از ما جلو افتاده و 3.5 میلیون بشکه در روز صادر می‌کند. برای هفت میلیون بشکه نیز برنامه‌ریزی کرده و قرار‌دادش را نیز امضاء کرده است و ما نیز داریم بحث می‌کنیم ولی آنها در حال کار هستند. این در حالی است که عراق نصف جمعیت کشور ما را دارد و دو برابر ما نفت تولید می‌کند. مصرف داخلی‌شان نیز کمتر از یک میلیون بشکه است، بنابراین می‌تواند شش میلیون بشکه صادرات کند و ما تنها یک میلیون بشکه صادرات خواهیم داشت یا دو میلیون بشکه. آنها نصف جمعیت ما را دارند و دو برابر ما صادرات می‌کنند و بنابراین شش برابر ما قدرت خرید خواهند داشت و این درآمدها نیز تماما نان و آب نیست، بلکه از آن تانک و اسلحه نیز در می‌آید و من به این امر به عنوان یک خطر امنیتی نگاه می‌کنم.

قزاقستان 130 میلیارد دلار تنها برای یک میدان نفتی پول جذب کرده است، کردستان عراق قرار‌داد مشارکت در تولید امضاء می‌کند، در جنوب قطر از میدان مشترک نفتی شاهین با ما 300 هزار بشکه نفت تولید می‌کند و ما هیچ تولیدی نداریم. تمام توانمندی‌هایی که داریم، خیلی هم خوب است پس کو؟ چرا ما از میدان مشترک نفتی پارس جنوبی یک بشکه نفت نیز استخراج نمی‌کنیم، مگر این‌طور نیست که ما حدود 25 سال است که این میدان را کشف کرده‌ایم، چرا در سال‌های گذشته این اتفاق نیفتاده است؟

ما برای میدان آزادگان با خون دل با ژاپنی‌ها قرار‌داد بستیم، فشار مذاکرات به حدی زیاد بود که من سر مذاکرات این قرار‌داد به CCU رفتم و در آنجا مذاکرات را ادامه دادم و قرار‌داد را بستیم. ژاپنی‌ها کار را شروع کردند، قرار بود طی 52 ماه 260 هزار بشکه از این میدان را استخراج کنیم و درمورد میدان مشترک مجنون قرار بود خودمان در آن تولید کنیم. اما با همین بحث‌هایی که الان می‌کنیم امروز از آن میدان 50 هزار بشکه نفت نیز تولید نمی‌کنیم، در حالی‌که مجنون دارد 150 هزار بشکه نفت تولید می‌کند و قرار است آن را به یک میلیون بشکه نفت برساند.

در بازار با همسایگان در میادین مشترک رقابت داریم و پول و سرمایه نیز بازار رقابتی است و در عین حال در مورد قرار‌داد هم می‌گوییم که مفاد آن را سفت و سخت‌تر کن؛ باید فرهنگ‌سازی کنیم که روابط خود را روابط تجاری کنیم. مقام معظم رهبری نیز در سیاست‌های خود می‌گویند که ذخائر و تولید را افزایش دهیم. صادرات را با هدف اثر‌گذاری در سطح بین‌المللی افزایش دهیم، چرا که بزرگ‌ترین مزیت کشور ما این منابع نفت و گاز است. اگر ما اثرگذاری خود را از این طریق در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی استفاده نکنیم از چه می‌خواهیم استفاده کنیم و این امر ممکن نیست مگر از طریق صادرات و صادرات ممکن نیست مگر از طریق تولید و تولید انجام نمی‌شود، مگر از طریق سرمایه‌گذاری و ما این سرمایه‌گذاری را از کجا می‌توانیم بیاوریم با این پول کم از صادرات؟ فکر می‌کنم که باید این فرهنگ را ایجاد کنیم که منافع نفتی ما از هر کجا و رهن هر کسی که هست باید در آوریم و تحت هر شرایطی و باید هزینه - فایده را محاسبه کنیم. اگر هزینه کمتر است و فایده بیشتر است و هزینه نیز منطقی و در رقابت است آنقدر جریان را سخت نکنیم.

 

 

آقای خامکانی، چرا در دولت قبل مجلس فشاری نیاورد برای این موضوع تا از طریق قرار‌دادهای جدید سرمایه‌گذاری جذب کند؟

 

 

 

امیری خامکانی: روندی که به این نتیجه رسیدیم در سال 1391 بود که شرح وظایف وزارت نفت را بررسی می‌کردیم. ما از سال 1388 به این طرف با این روند مواجه شدیم و در سال 1391 در شرح وظایف دولت موظف شده است که الگوی جدید از قرار‌دادها را رونمایی کند و به تصویب دولت برساند که این تغییر ایجاد شود.

 

 

قرار‌داد‌های جدید برای میادین مشترک اولویتی در نظر دارد؟

 

حسینی: بله اولویت‌هایی وجود دارد؛ IPC همه جا قابل استفاده است اما این‌که چه کسی و کدام میدان با چه اولویتی وارد شود وزارت نفت آن را تعیین می‌کند و براساس اولویت‌ها می‌آیند. قرار نیست تمام پروژه‌هایی که معرفی شده‌اند را یک‌روزه قرار‌داد ببندند، بلکه براساس اولویت‌ها عمل می‌شود.

فرصت خوبی که IPC ایجاد کرده، اگر درست مدیریت شود، این بود که گفتیم بد است بعد از صد و اندی سال از اکتشاف نفت در کشور، ما هنوز شرکت ایرانی نداریم و این آرزوی من است و کتابی نوشتم با نام «اولین شرکت نفتی خصوصی ایران». به نظر من کشور به این امر نیاز دارد. من راجع به کشورهای صنعتی صحبت نمی‌کنم، اما برزیل، آرژانتین، اسپانیا، مالزی، حتی ویتنام، آفریقا، کویت، آنگولا شرکت نفتی خصوصی دارند، اما با این شرایطی که ما داریم این کار را نکردیم. فکر می‌کنم بخش خصوصی ما نیز در این قضیه تنبلی کرده و منتظر بوده است که بهش سهم بدهند. اما باید سهم را گرفت. ما در IPC این را تصور کردیم که شرکت خارجی باید در کنار شرکت ایرانی تشکیل شده و به طرف ایرانی سهم دهد و ما همین مشارکت را می‌خواهیم با هدف انتقال تکنولوژی ایجاد کنیم. ما تکنولوژی نداریم و لازم است تکنولوژی با سیستم‌های مدرن نفتی وارد کشور شود. در IPC، شرکت مشترکی که ایجاد می‌شود سمت‌ها نیز مشخص است، یعنی امروز اگر شرکت خارجی می‌آید، می‌گوییم شما بلدید و رییس باشید، اما به تدریج چهار یا پنج سال دیگر جای آن باید عوض شود و طرف ایرانی باید رییس باشد این کار باعث می‌شود که ما کم‌کم یک شرکت ایرانی ایجاد کنیم.

 

 

بخشی از انتقادها به قراردادهای جدید نفتی این است که می‌گویند در این قراردادها به طرف خارجی امتیاز داده می‌شود.

 

 

قربان: بحث این نیست که امتیازی داده نمی‌شود، اصلا نوع قرار‌داد نیست که آینده ما را تعیین می‌کند. همه پیله کرده‌اند بر این مدل قرار‌داد، برای این‌که مسائل سیاسی خود را می‌خواهند حل کنند. من به عنوان فردی از بخش خصوصی و بدون هیچ منافع دولتی می‌گویم تمام این بحث‌ها بیشتر جنبه سیاسی دارد. عده‌ای که اصلا نمی‌دانند قرار‌داد چه است یا نفت چه است شروع به دعوا سر مسائل تکنیکال قرار‌دادها می‌کنند. ما به دنبال قرار‌داد نیستیم و دنبال رسیدن به چشم‌انداز هستیم. اگر این موضوع را قبول داریم، باید کار را ادامه دهیم، اگر نه اصلا کار را رها کنیم.

چشم‌انداز می‌گوید که ما باید اشتغال‌مان افزایش یابد، حتی اگر بگویند که ما اصلا باید قرار‌داد امتیازی ایجاد کنیم تا به چشم‌انداز برسیم، به نظر من قابل قبول است. ما باید از هر راهی به چشم‌انداز برسیم؛ هدف ما قرار‌داد نیست، بلکه هدف ما این است که به چشم‌انداز خود برسیم. قرار‌دادهای بیع متقابل هم زمانی بوده است، اگر به جای آن همین IPC را ارائه داده بودیم بیش از سه برابر سرمایه جذب می‌کردیم و جلوی تحریم‌ها را می‌گرفتیم. قطر نیز از حوزه مشترکی که ما حتی یک بشکه هم تولید نکردیم، 500 هزار بشکه تولید نمی‌کرد. عربستان هم نمی‌توانست این قدر تولید کند.

همه اینها را که جمع کنیم به این نتیجه می‌رسیم که ما اصلا نباید نگران قرار‌داد باشیم. ما باید نگران این باشیم که به کجا می‌خواهیم برویم. مشکل الان مملکت اشتغال است و جوانانی که باید کار داشته باشند و مملکت باید توسعه پیدا کند؛ مساله‌ اصلا نوع قرار‌داد نیست، قرار‌داد تنها یک بهانه سیاسی است.

حال اگر سوال شما این است که آیا در IPC به خارجی‌ها امتیاز داده شده یانه‌؟ من به واقع نمی‌دانم که منظور شما از امتیاز چه است، چون اگر قرار بود امتیاز بدهیم که به چشم‌انداز برسیم من می‌گویم هر امتیازی که لازم است بدهید. نمی‌خواهم این بشکه‌های نفتی که در مملکت ما در زیرمانده و بیرون نمی‌آید مدفون بماند. پس فردا همان بلایی که سر زغال‌سنگ آمد سرنفت نیز می‌آید و زمانی می‌شود که نفت نیز تقاضا نخواهد داشت و این جریان الی‌الابد نیست. این نفت‌ها نباید در زیرزمین بماند و این به نفع آینده مملکت نیست. باید آن را بفروشیم و پولش را سرمایه‌گذاری‌ کنیم در بخش‌های دیگری که نسل آینده بتواند از آن بهره ببرد. حال اگر امتیاز هم دادید خوب کاری کردید! آنقدر امتیاز بدهید تا به هدفتان برسید.

 

 

بحث دیگری که نسبت به قراردادهای نفتی ایران مطرح است، این است که گفته می‌شود IPC نسخه ای کپی شده از قراردادهای دیگر مثلا قراردادهای اخیر عراق است. شما به عنوان کارشناس حوزه بین‌الملل انرژی این موضوع را چقد به واقعیت نزدیک می‌دانید؟

 

قربان: من مقایسه‌ی طولانی نمی‌کنم، اما عراقی‌ها پس از آنکه IPC ساختارش معین شد به سمت عوض و جذاب‌ترکردن قرار‌داد‌های خودشان رفتند؛ این نشان می‌دهد که قرار‌داد ما برای جذب سرمایه و تکنولوژی جذاب‌تر بوده است. مساله‌ی امتیاز دادن به خارجی نیست، مساله آینده ایران است و من فکر می‌کنم این قرار‌داد بهتر از مدل قرار‌داد‌ عراقی‌ها بود که آنها فورا شروع به عوض‌کردن قرار‌داد خود کردند.

 

به جز مسایل بین‌المللی، در حوزه اقتصاد داخلی نیز انتقادات به قراردادهای نفتی وارد شده است. بخشی از انتقادات این است که قرار‌دادهای جدید نفتی هم‌راستا با اقتصاد مقاومتی نیست...

 

امیری خامکانی: ما در اقتصاد مقاومتی چند بحث می‌توانیم داشته باشیم. اشتغال و ایجاد ارزش افزوده دو محور اقتصاد مقاومتی است. ایجاد ارزش افزوده خود را نشان می‌دهد. اگر ما به سمت پالایشگاه، پتروشیمی و ایجاد فرآورده‌های نفتی برویم هم ایجاد اشتغال و ارزش افزوده می‌کند و هم نیاز ما را به فرآورده‌ها برطرف می‌کند. یک سوال اصلی که کارشناسان باید جواب بدهند این است که ما در بحث نفت خام که نیاز به فرآورده‌ نداشته باشیم آیا ارزش افزوده صادرات نفت خام بیشتر است یا فرآورده‌های نفتی؟ ظاهر قضیه این است که با همین وضع موجود کاهش قیمت‌ها صادرات نفت خام ارزش افزوده کوچکی نسبت به کار روی برخی از فرآورده‌ها دارد؛ پاسخگویی به این سوال اساسی مهم است که در راستای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی صادرات نفت خام داشته باشیم یا تولیدات خود را تبدیل به فرآورده کنیم.

بحث دیگر در سیاست‌های اقتصاد مقاومتی استفاده از حداکثر توان بخش خصوصی داخلی است که این موضوع نیز باید مدنظر قرارداد‌ها باشد. آنچه دولت در شرایط عمومی قرار‌دادها تعیین کرده است این است که باید مشارکت داخلی و خارجی داشته باشیم و از حداکثر توان داخلی هم فنی و هم مالی استفاده کنیم و اولویت را نیز به شرکت های داخلی باید بدهیم و این در راستای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است.

 

حسینی: در اقتصاد مقاومتی نظر من این است که IPC خود یک ابزاری برای اجرای این سیاست‌ها در بخش انرژی است. در بندهای مربوط به انرژی اقتصاد مقاومتی تاکید به توسعه دارد؛ هم در بخش اکتشاف و هم در تولید. صادرات گاز که پخش مستقیم می‌شود، اما در بخش نفت به فرآورده‌های نفت اشاره شده است. ماموریت IPC در بخش بالادستی است، این‌که ما اگر بخواهیم خام‌فروشی نکنیم باید چه بکنیم؟ باید خام تولید کنیم و سپس پالایشگاه و پتروشیمی ایجاد کرده آن را تبدیل به فرآورده و صادر کنیم، ولی قطعا باید نفت تولید شود. ماموریت IPC این جای قضیه یعنی تا تولید نفت و گاز است. از آن جای قضیه به بعد می‌شود صنایع پایین‌دستی که اصلا ربطی به IPC ندارد و چسباندن این دو با هم درست نیست و آنجا به سیاست‌های کشور و سرمایه‌گذاری و اقتصاد برمی‌گردد و به سیاست‌های کشور در جهت حداکثر کردن فرآورده‌های صادراتی به جای نفت خام

بازگشت به شاخه اخبار صنعت و اقتصاد بازگشت به صفحه نخست

نظرات کاربران

دسته بندی های "بازتاب رسانه ها" استیل پدیا